آرشیو های وبلاگ
موضوعات وبلاگ
آخرین مطالب ارسالی
پیوند های روزانه
امکانات
آرشیو های وبلاگ
موضوعات وبلاگ
آخرین مطالب ارسالی
پیوند های روزانه
امکانات
غديرخم را فراموش كردهايد!؟
در دوران غربت بعد از پيامبراكرمصلى الله عليه وآله وسلم، كه توأم با اختناق نيز بود، از جمله جاهايى كه مردم مىتوانستند با حضرت زهراعليها السلام ديدارى داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمايند، در خارج از شهر مدينه، بر سر مزار شهداى احد و حمزه سيّدالشّهدا بود. از جمله كسانى كه در كنار مزار شهدا با حضرت زهراعليها السلام ملاقات كرده، محمود بن لبيد (و يا اسيد) است. او مىگويد:
پس از وفات رسول اللّهصلى الله عليه وآله وسلم فاطمه زهراعليها السلام را در كنار قبر حمزه در احد مشاهده كردم، در حالى كه به شدّت منقلب بود و اشك مىريخت. صبر كردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ايشان رسيدم و عرضه داشتم: اى بانوى من! سؤالى برايم پيش آمده است كه مىخواهم با شما در ميان بگذارم.
فرمود: بپرس!
عرض كردم: آيا رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم قبل از وفات خود، تصريحى بر امامت علىعليه السلام داشته است؟ و آيا از طرف ايشان نصّى بر اين مطلب وجود دارد؟ فرمود:
«واعجباه! أنسيتم يوم غديرخم؛ شگفتا و عجبا! آيا روز غديرخم را فراموش كردهايد؟»
عرضه داشتم: روز غدير را مىدانم (و آن غير قابل انكار است)، از آن اسرارى كه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم با شما در ميان گذاشته، مرا آگاه كنيد، فرمود:
«اشهداللّه تعالى لقد سمعته يقول: علىٌّ خير من أخلّفه فيكم، و هو الامام والخليفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب الحسين أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديّين، و لئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيامة؛ خدا را شاهد مىگيرم كه شنيدم رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: على بهترين كسى است كه او را جانشين خود در ميان شما قرار مىدهم. على امام و خليفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسين) و نه تن از فرزندان حسين پيشوايان و امامانى پاك و نيكند. اگر از آنها اطاعت كنيد، شما را هدايت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزيد، تا روز قيامت بلاى تفرقه و اختلاف در ميان شما حاكم خواهد شد.»
پرسيدم: بانوى من! پس چرا علىعليه السلام سكوت كرد، و براى گرفتن حقّ خويش قيام نكرد؟
حضرت زهراعليها السلام در پاسخ فرمود:
«يا اباعمر لقد قال رسول اللّهصلى الله عليه وآله وسلم: مثل الامام مثل الكعبة اذ تؤتى و لا تأتى - أو قالت: مثل علىّ - ثمّ قالت: أما واللّه لو تركوا الحقّ على أهله و اتبعوا عترة نبيّه لما اختلف فىاللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى يقوم قائمنا التاسع من ولد الحسين، و لكن قدّموا من أخّره اللّه و أخّروا من قدّمه اللّه، حتى اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم يسمعوا اللّه يقول: «و رَبُّكَ يَخْلُقُ مايَشاءُ وَ يَخْتارُ ماكانَ لَهُمُ الخِيَرَةُ»5؟ بل سمعوا و لكنّهم كما قال اللّه سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَى الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتى في الصُّدُورِ»6 هيهات بسطوا فى الدّنيا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبك يا ربّ من الحُور بعد الكَوْر؛ اى اباعمر، رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند كعبه است، كه مردم به سراغ آن مىروند، نه آنكه كعبه به سراغ مردم بيايد.
(سپس حضرت زهراعليها السلام ادامه داد:)
آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار مىكردند و از عترت رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم اطاعت مىنمودند، دو نفر هم (در حكم خداوند) با يكديگر اختلاف نمىكردند، و امامت همان گونه كه پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم معرّفى فرمود، از علىعليه السلام تا قائم ما، فرزند نهم حسين، از جانشينى به جانشينى ديگر به ارث مىرسيد. اما كسى (ابوبكر) را مقدّم داشتند كه خدا او را كنار زده بود، و كسى (على) را كنار زدند كه خدا او را مقدّم داشته بود. نتيجه آن شد كه محصول بعثت را انكار كردند و به بدعتها روى آوردند، آنها هوا پرستى را برگزيدند و براساس رأى و نظر شخصى عمل كردند، هلاكت و نابودى بر آنان باد! آيا نشنيدند كلام خدا را كه فرمود:
«پروردگار تو هرچه بخواهد، مىآفريند و هرچه بخواهد، برمىگزيند، آنان (در برابر او) اختيارى ندارند.»؟
آرى شنيدند، اما همان گونه كه قرآن فرمود:
«چشمهاى ظاهر نابينا نمىشود، بلكه دلهايى كه در سينههاست، كور مىشود.»
افسوس كه آنان آرزوها و هوسهاى خود را تحقّق بخشيدند و از مرگ و قيامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در كارهايشان گمراه كند.
پروردگارا! به تو پناه مىبرم از كمى ياران پس از فراوانى آنان.»7
4. آيا جاى عذرآوردن باقى مانده؟ «غصب فدك» انتقامى بود كه از حضرت زهراعليها السلام در مقابل حمايتهايش از حقّ اميرمؤمنانعليه السلام گرفته مىشد. پافشارى حضرت بر دفاع از ولايت اميرمؤمنانعليه السلام و نگرانى هيئت حاكمه از تأثير كلام حضرت زهراعليها السلام در ميان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدك از ايشان، به دو هدف عمده برسند: از يك سو، به ديگر معترضان نشان دهند كه ايستادگى در برابر قدرت حاكمه هزينههاى سنگينى دارد و از سوى ديگر، وانمود كنند كه مشكل اصلى هيئت حاكمه با حضرت زهراعليها السلام مسائل مالى و دنيوى است، نه مبحث دين و امامت و ولايت!
آنها مىدانستند كه خاندان رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم و اهل بيت مطهّر، هيچ گونه دلبستگى به مال دنيا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مكتب اسلام و پايدارى از اصالت آن است و اگر اين واقعيت براى عامّه مردم به اثبات برسد پايههاى لرزان حكومت جديد، سستتر خواهد شد. بنابراين، نيازمند سوژهاى بودند كه اذهان مردم را به سوى ديگرى هدايت كنند و مشكل اصلى حكومت با خاندان رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم را دعواى ارث و ميراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترين سوژه را گرفتن فدك يافتند، و با تحريف سخنان رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم مشروعيتى براى كار ناپسنديده خود تدارك ديدند.
حضرت زهراعليها السلام كه به خوبى از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدينه ايراد فرمود؛ خطبهاى كه طنين سخنان رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم را در اذهان مردم به ياد مىآورد، گويى كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم بر بالاى منبر خطبه مىخواند!
حضرت در اين خطبه، حقايق فراوانى را با مردم در ميان گذاشت، و پردههاى تزوير و تحريف را كنار زد و چهره غبارگرفته حقيقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحكم سخن گفت كه خليفه اوّل در برابر منطق قوى ايشان تسليم شد و دستور بازگرداندن فدك را صادر نمود (گرچه با فاصله كمى مجدّداً به دستور نخست خود بازگشت). نتيجه خطبه حضرت، بسيار جالب و قابل توجّه است؛ بعد از آن خطبه تاريخى جمعى به حضرت زهراعليها السلام گفتند:
«يا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الكلام منك قبل بيعتنا لأبى بكر ما عدلنا بعلىّ أحدا؛ اى دختر رسول خدا! اگر قبل از بيعت با ابوبكر اين سخنان را از تو مىشنيديم، به هيچ وجه كسى را بر علىعليه السلام ترجيح نمىداديم!»
اينجا بود كه حضرت در جواب آنان به جريان غديرخم اشاره كرده، فرمود:
«هل ترك أبى يوم غديرخم لأحد عذرا؟؛ آيا پدرم رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم پس از حادثه غديرخم، جايى براى عذرآوردن باقى گذاشته بود؟»
در كتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از اينكه حضرت زهراعليها السلام آن خطبه غرّا را ايراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ايشان عرضه داشت:
«يا سيّدةالنّساء لو كان أبوالحسن تكلّم فى هذا الأمر و ذكر للنّاس قبل أن يجرى هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ اى سرور زنان! اگر علىعليه السلام قبل از اينكه مردم با ابوبكر بيعت كنند، با آنان سخن مىگفت و روشنگرى مىنمود، ما از او رويگردان نمىشديم، و با فرد ديگرى بيعت نمىكرديم!»
حضرت زهراعليها السلام فرمود:
«اليك عنّى فما جعل اللّه لأحد بعد غديرخم من حجّة و لاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، كه خداوند بعد از جريان غديرخم براى هيچ كس عذر و بهانهاى قرار نداده است.»8
سخن آخر
در پايان، ذكر اين نكته لازم است كه بعد از ارتحال رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم و موفقيت حزب سقيفه در دستيابى به خلافت، مخاطبان حضرت زهراعليها السلام اغلب كسانى بودند كه در روز غدير حضور داشتند و با چشمهاى خود رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم را مشاهده كرده بودند كه دست علىعليه السلام را بلند كرده و به مردم نشان داد. آنها با گوشهاى خود شنيده بودند كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: «من كنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه» و حتى اغلب آنان در آن روز با حضرت علىعليه السلام دست بيعت داده و جانشينى رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم را به وى تبريك گفته بودند. اگر به ندرت كسانى هم بودند كه در غدير حضور نداشتند، آنان نيز اخبار قطعى آن را از مسلمانان حاضر در غدير دريافت كرده بودند. ديگر شبههاى در صحّت جريان غدير وجود نداشت و از لحاظ فاصله زمانى هم كمتر از صد روز از جريان غدير سپرى نشده بود، و احتمال فراموشى مردم به هيچ وجه قابل اعتنا نبود.
در چنين شرايطى كه مخاطبان، علم كافى داشته و بلكه خود در جريان غدير حاضر و شاهد بودند، اما به هر دليلى خود را به فراموشى زدند و گاهى نيز با عناد و لجاجت برخورد كردند، زمينه چندانى براى طرح واقعيتهاى روشن و غير قابل انكار نبود، و جز براى اتمام حجّت و يا ثبت در حافظه تاريخ، براى بهرهمندى آيندگان، ثمره ديگرى نداشت. به همين دليل است كه در آن مقطع خاص، فقط دو مورد از اميرمؤمنانعليه السلام استناد به حديث غدير نقل شده است و عمده استشهادات حضرت علىعليه السلام به جريان غدير، در دوره پنج سال خلافت بود كه بسيارى از مخاطبان حضرت، غديرخم را درك نكرده بودند و به دليل فاصله زمانى زياد، بعضى از اصحاب نيز ادّعاى فراموشى مىكردند!
با اين توضيح، سرّ اينكه حضرت زهراعليها السلام فقط اشارهاى به غدير مىنمايند، و اغلب به حالت سؤال كه آيا غدير را فراموش كردهايد، و يا اينكه آيا جاى عذر و توجيهى بعد از غدير باقى مانده است، روشن مىگردد.
البته توجه به اين نكته كه حضرت زهراعليها السلام با فاصله بسيار كمى بعد از رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم به شهادت رسيد، و تقريباً نصف اين ايّام را نيز در بستر بيمارى به سر برد، اهتمام خاصّ ايشان به يادآورى جريان «غدير» در همين مدت كوتاه، روشن مىگردد!
--------------------------------------------------------
پي نوشتها
5. قصص / 68.
6. حجّ / 46.
7. كفايةالاثر، ص 198؛ الصراط المستقيم، ج 2، ص 123؛ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحياة، ص 38 - 40.
8. دلائل الامامة، ص 37 و 38؛ الخصال، ج 1، ص 173؛ بحارالانوار، ج 30، ص 124.
منابع:
1. الاحتجاج، علامه طبرسى، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413 ق.
2. أسنى المطالب فى مناقب سيّدنا علىّ بن ابىطالب، ابوالخير محمد الجزرى الشافعى، مكتبة الامام اميرمؤمنان(ع)، اصفهان.
3. الامالى، شيخ مفيد، چاپ كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
4. الامامة والسياسة، ابن قتيبة الدينورى، انتشارات الشريف الرضى، قم، چاپ اوّل، 1413 ق.
5. بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسّسة الوفاء، بيروت، 1404 ق.
6. الخصال، شيخ صدوق، انتشارات جامعه مدرّسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 ق.
7. دلائل الامامة، محمد بن جرير طبرى، كتابخانه حيدريه، نجف اشرف، 1383 ق.
8. الصراط المستقيم، علامه زينالدين على بن يونس نباطى بياضى، كتابخانه حيدريه، نجف اشرف، چاپ اوّل 1384 ق.
9. الغدير، علامه امينى، دارالكتاب العربى، بيروت، چاپ سوم، 1387 ق.
10. كفايةالاثر، ابوالقاسم على بن محمد بن على خزّاز قمى رازى، انتشارات بيدار، قم، 1401 ق
نويسنده: محمد محمديان تبريزى
منبع: نشريه كوثر ، شماره 58
نظرات شما عزیزان: